یک روز صبح زندانیان وارد محوطهی کار شدند؛ خبری از زندانبان نبود. برخی بنا به عادت فوراً دست به کار شدند و مابقی عاطل ایستادند و از سر نافرمانی اطراف را نگریستند. آنگاه یکی از آنها پیش آمد و با صدای بلند گفت: هر قدر که میخواهید کار کنید یا اگر میخواهید هیچ کاری نکنید؛ فرقی نمیکند. مقاصد و اغراضِ مخفیتان آشکار شدهاند، زندانبان اخیراً پنهانی شما را میپاییده و قصد دارد طی روزهای آینده محکمهی ترسناکی برای شما بر پا کند. دختر شوهر کرد و رفت!!!
زندانیان و زندانبان
سلامی دوباره: فلسفه...
کار ,زندانبان ,زندانیان ,میخواهید ,اغراضِ ,مقاصد ,مقاصد و ,نمیکند مقاصد ,فرقی نمیکند ,نکنید؛ فرقی ,و اغراضِ
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت